مدیریت بهینه انرژی در انجام کار ها و رسیدن به اهداف شاید کلیدی ترین فاکتور در تعیین موفقیت یا عدم موفقیت باشد. تقریبا هرکس میتواند در بازه های زمانی کوتاه مقدار زیادی انرژی را به انجام یک پروژه یا کار خاص اختصاص بدهد، به طور مثال خیلی از ما در هفته های ابتدایی شروع یک کار جدید برای به جا گذاشتن یک تصویر خوب اولیه از خودمان مقدار انرژی و اشتیاق زیادی از خودمان به آن کار نشان میدهیم و یا کسانی که در شروع سال و در فروردین ماه برای شروع ورزش اقدام میکنند ولی پس از گذشت مدت مشخصی، دیگر هیچ خبری از آن سطح انرژی و اشتیاق اولیه ندارند.
کلید رسیدن به موفقیت در کار و زندگی داشتن یک شروع خوب در کار، ورزش و یا هر چیز دیگری نیست، بلکه کلید رسیدن به موفقیت در تمام زمینه ها استمرار است. استمرار یکی از مهم ترین فاکتور های انضباط شخصی میباشد. برای رسیدن به استمرار میتوان از ۲ قدم ساده زیر پیروی کرد:
۱) مشخص کردن مرزهای حداقلی و حداکثری
ایده ی مشخص کردن اهداف در بین همه ی مردم بسیار محبوب است، به خصوص در شروع سال جدید و یا مناسبت های خاص ولی به تجربه دیدیم که تعداد کمی از افرادی که شروع به فکر کردن در رابطه با اهداف خود میکنند اقدام به نوشتن اهداف خود میکنند و حتی تعداد بسیار کمتری اقدام به نوشتن قدم های ماهانه، هفتگی و روزانه برای رسیدن به اهداف خود میکنند، نوشتن قدم های ماهانه هفتگی و روزانه در اصل مشخص کردن مرز های حداقلی کار های لازم برای رسیدن به اهداف میباشد.
در کتاب Effortless نویسنده پیشنهاد میدهد که برای هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم و هر هدفی که میخواهیم به آن برسیم مرز های حداقلی و حداکثری در طول یک بازه زمانی مشخص کنیم، به طور مثال برای یادگیری زبان، با خود قرار بگذاریم که روزانه حداقل ۳۰ دقیقه و حداکثر ۳ ساعت را به مطالعه و تمرین زبان اختصاص خواهیم داد، اگر طبق این مرز ها عمل کنیم، روزهایی که سرمان بیش از حد معمول شلوغ است، خود را ملزم میکنیم تا حداقل ۳۰ دقیقه را به تمرین زبان اختصاص بدهیم و اینگونه رشته ارتباطمان با این مساله قطع نمیشود و روزهایی که حس میکنیم میتوانیم تمام دیکشنری را یکجا بخوانیم با پایبند بودن مرز حداکثری، جلوی خستگی روزهای بعد از مطالعه بیش از حد در گذشته را میگیریم، بدین ترتیب در طول یک سال، هر روز به طور مداوم با این مساله درگیر بوده ایم و هیچ گاه دچار دور افتادگی از پروژه ای که شروعش کردیم نشدیم و همین استمرار کلید موفقیت ما میشود، این مثال را میتوان در هر زمینه این تعمیم داد. تعیین این مرز ها به شما این قابلیت را میدهند که برنامه ی روزانه خود را به صورت منعطف بچینید و در عین حال از کارها و اهدافی که میخواهید به آن ها برسید جا نمانید.
۲) کشف عادات
شما باید عادات خود در رابطه با نحوه برخوردتانن با اهدافی که برای خود مشخص میکنید را کشف کنید، به طور مثال آیا جزو دسته ای هستید که به صورت ۲۴ ساعته بر روی یک هدف جدید متمرکز میشوید تا بالاخره از فرط خستگی به حس انزجار برسید و آن هدف را برای همیشه رها کنید و یا جزو دسته ای هستید که کار را همیشه به لحظه های آخر موکول میکنید و تنها سعی در رفع تکلیف وظایف خود دارید؟ شاید هم جزو دسته ای باشید که شروع قدرتمندی دارید ولی به مرور زمان علاقه خود را از دست میدهید و هدفتان را بدون به سرانجام رساندن رها میکنید
بسته به نوع عادتی که دارید میتوانید به یکی از روش های زیر عمل کنید:
• برای کسانی که به صورت ۲۴ ساعته شروع میکنند: شما باید به خودتان اجازه دهید که مانند بقیه انسان ها باشید، استراحت کنید و بدانید که همه ی ما نیاز به زمانی برای تفریح و بطالت داریم. به مرز حداکثری خود پایبند باشید و بدانید که با استمراری که پیدا میکنید، نتیجه بسیار خوبی خواهید گرفت
• برای کسانی که کارهای خود را همیشه به لحظه های آخر موکول میکنند: شما باید سعی کنید که همیشه به مرز حداقلی ای که تعیین کرده اید پایبند باشید، این مساله باعث میشود که با کار کمتر، در طول زمان بیشتر، نتیجه بهتری بگیرید و دیگر در مواقع نهایی تحویل پروژه یا هر مسئولیت دیگری دچار استرس فلج کننده نشوید.
• برای کسانی که شروع قدرتمندی دارند ولی به مرور زمان از انجام وظایف خود دست میکشند: شما باید به هردو مرزی که برای انجام کار ها برای خود تعریف میکنید همواره پایبند بمانید، در ابتدای کار پایبندی به مرز حداکثری باعث میشود که علاقه و اشتیاق شما به زودی از بین نرود و سپس پایبندی به مرز حداقلی باعث میشود حتی روزهایی که شاید خیلی انگیزه ای برای کار کردن ندارید از پروژه ها و اهدافتان عقب نمانید.
شاید بهترین توصیه ای که میشود به همه ی این ۳ گروه تعمیم داد جمله ی دیگری از کتاب Effortless باشد:
“هرگز امروز به حدی کار نکنید که خستگی آن فردا نیز همراه شما باشد”