سرمایه گذاری موثر در حال رشد است. بسیار خوب! اما این نوع سرمایه گذاری اصلا چیست؟
سال گذشته، مایکل درکسلر و ابیگل نوبل، از انجمن جهانی اقتصاد، سعی کردند تا تعریفی برای این مفهوم ارائه دهند. آن تعریف از این قرار بود: “رویکردی در جهت سرمایه گذاری به نحوی که در کنار سود مالی، به صورت بین المللی به دنبال ایجاد تاثیر مثبت اجتماعی باشد که در عین حال، به طور فعالانه ای مورد سنجش و ارزیابی قرار گیرد.” نکته این است که می بایست علاوه بر قصد در انجام کاری خوب و مثبت، مدام این امر را بسنجید که در مسیر موفقیت قرار دارید یا خیر. در گزارشی که به نام “از حاشیه به جریان اصلی” منتشر شد، این مطلب بیان شد و تاثیر به سزایی در معرفی “سرمایه گذاری موثر” به طیف گسترده ای از دنیای سرمایه گذاری گذاشت. حالا، درکسلر و نوبل، گزارش جدیدی به نام “ترسیم مسیر” منتشر کردند که در آن، به نحوی عمیق تر، بهاصول این مسئله که یک فرد، به چه صورتی میتواند به سمت “سرمایه گذاری موثر” برود می پردازند.
در این گزارش، در می یابیم که درکسلر و نوبل معتقدند که می توان از یارانه های دولتی، جهت سرمایه گذاری در مسکن های مقرون به صرفه و ارزان قیمت و یا انرژی های تجدیدپذیر استفاده کرد. (به گفته نویسنگان: این ها، حیطه هایی است که مردم، دهه ها به آن ها مشغول بوده اند). همچنین می توان، بخشی از سرمایه را در پروژه هایی که سرمایه گذاران معمولی تامین مالی آن را انجام می دهند، و بخش دیگر را در موسسات غیر انتفاعی سرمایه گذاری کرد. میتوان با پایداری و تمرکز برروی منافع اجتماعی، در بلند مدت از محدودیت هایی که در سرمایه گذاری های معمولی وجود دارد، بهره برد و بازده بالاتری گرفت. در مقابل آن، همچنین می توان در ازای انجام این هداف اجتماعی، بازدهی پایین تری را انتظار داشت.
WEF، سازمانی است که عمده شهرتش به دلیل برگزاری اجلاس سالانه داووس، متشکل از رهبران کسب و کار، مقامات دولتی و دیگر شخصیت های برجسته است. جالب است بدانیم که این سازمان، “سرمایه گذاری موثر” را به عنوان موضوع منازعه خود انتخاب کرده بود. البته، شاید نه کاملا به عنوان یک موضوع: درکسلر، رئیس سازمان صنایع سرمایه گذاران WEF، شدیداً در تلاش است تا این نکته را تفهیم کند که: “ما در تلاش نیستیم که تبدیل به انجمنی صنعتی برای سرمایه گذاران موثری باشیم.” نوبل، که رئیس بخش اقدامات مبتکرانه سرمایه گذاری موثر در سازمان است، ادامه می دهد: “ما فکر می کنیم که سرمایه گذاری موثر، پتانسیل بالایی دارد، اما ممکن است برای همه مناسب نباشد.” آن ها در مورد این مسئله اشتیاق بسیاری دارند؛ اما اگر تمایلی به انجام آن ندارید، مشکلی نیست! آن ها اصراری هم روی آن ندارند. من، اخیراً با آن ها مصاحبه ای داشتم و آن چه در ادامه می خوانید، گزیده ای از گفتگوی ما است:
من احساس می کنم که در بحث هایی که در مورد سرمایه گذاری موثر صورت می گیرد، کسانی هستند که سعی کرده اند تعریفِ آن را محدود کنند. و حرف شما این است که: “نه، نه، نه. بیایید بگذاریم مردم، همهی این چیزهای مختلف را امتحان کنند.”
مایکل درکسلر: ما به تعریف این نوع سرمایه گذاری در سطح کلان بسیار مقید هستیم، اما در این مورد که در کدام بخش می بایست سرمایه گذاری کرد، سخت گیری نداریم. همانطور که می توانید تصور کنید، پشت این تعریف بسیار فکر شده است. این تعریف، ذهنیتی است که از درکنار هم قرار گرفتنِ دو حالت متضادِ مفرط به وجود آمده است. اول این که: “به من اعتماد کن. من پسر خوبی هستم، من نیت خوبی دارم – و قصد دارم پول شما را از بین ببرم. ” در نگاه ما، این، نمی تواند جنبهی سرمایه گذاری محورِ سرمایه گذاری موثر باشد. مورد مفرط دیگر این است: “من هیچ نیت خاصی ندارم، ولی ببین، من کار آفرینی کرده ام و …” این جنبه هم، مدلی کسب و کاری است که صرفا اقتصاد محور است، و در واقع، بیش از حد بر اساس توجیهات عقلی بنا نهاده شده. اما هر دوِ این موارد، چیزهایی هستند که در بازار مشاهده می شوند، و ما فکر می کنیم که این سردرگمی در سطح گسترده، واقعا برای این بخش آسیب زا است.
در نظر ما، نکته کلیدی این ذهنیت، این است که می بایست بر مدل کسب و کار متمرکز باشد. طرح کسب و کاری که در آن، از ابتدا هم تاثیرگذاری اجتماعی، و هم تاثیرگذاری اقتصادی در نظر گرفته شده باشد. در حقیقت، این مدل به این صورت است: “من، چیستی و چگونگیِ کاری که می خواهم انجام دهم را به شما می گویم، و همین طور، در کنار آن، به شما پاسخگو خواهم بود.” هنگامی که شما به این ترتیب قصد و نیات خود را بیان می کنید و همین طور در کنارش پیگیر تاثیرگذاری کار خود هستید، دیگر مهم نیست که شما، کسب و کاری در سطحی پایین داشته باشید، و یا کشاورزی با کسب و کار نیازمند ترقی بوده، و یا حتی نیروی جدید و تازه کاری باشید.
گرفتن بیمه با مقدار کم (خُرد بیمه): اگر یک کشاورز با زمین های نه چندان بزرگ، محصول خود را بیمه کند، به این معنی است که کشاورز در سال اول، عملاً نگرانی کمتری خواهد داشت و می تواند سطح کار خود را ارتقا دهد؛ و به عبارتی، با ریسک بیشتری کار کند. به این ترتیب، کشاورز می توانند بیشتر دارایی های خود را برای کسب و کارش به کار گیرد، زیرا نیازی به خود-بیمه کردن کسب و کار خود ندارد. در نتیجه، مقدار برداشت محصول نیز بیشتر خواهد بود، و ثروت او بیشتر می شود. این موضوع به این معنی است که کشاورزان، این توان را خواهند داشت که مزارع بزرگ تری را اداره کرده، و در نتیجه حق بیمه بیشتری پرداخت کنند. به این صورت، هر دوی آن ها (شرکت بیمه و کشاورز) به نحو مثبتی با هم متحد می شوند. از نظر من، این، یک نمونه اصولی و درست از سرمایه گذاری موثر است، و به نحوی تعریف شده که در آن، هر دو طرف می توانند در این چرخهی درست، در رشد و پیشرفت کسب و کار سهم به سزایی داشته باشند.
ابیگل نوبل: چیز دیگری که از جانب مشتریان شاهد هستیم این است که، مسائلی مانند تاثیر اجتماعی کسب و کار و همچنین مسائل زیست محیطی آن برایشان حائز اهمیت شده و محصولاتی می خواهند که این نیاز ها را برآورده کند. مشتریان، چه محصول مورد نظر عینک باشد، و چه محصولات خانگی و یا هر محصول دیگر، آن را به این دلیل می خرند که به شرکت تولید کننده آن و سیاست گذاری هایش اعتماد دارند. آن ها، به این واقعیت که پولشان دارای تاثیر مثبت اجتماعی و زیست محیطی است، باورمند هستند، و برایشان مهم است که چیزی که برایش خرج می کنند، با ارزش های آن ها هماهنگ باشد.
در نگاه مردم، این عوامل، بر روی هر محصولی که می خواهد باشد، به جزوی از ارزش آن بدل شده. مگر این گونه نیست که در سرمایه گذاری، هر چیزی که موجب کاستن از حد اکثر میزان بازدهی شود، در واقع محصول کمتری از آن چه که در ابتدا به قصد آن سرمایه گذاری کرده بودید به شما باز خواهد گرداند؟
درکسلر: این موضوع، به همان چرخه های درست باز می گردد. به این ترتیب، شما در واقع در ارزشیابی مشتریان خود شرکت کرده، و بنابراین کسب و کارتان با آنها رشد می کند. این ایده تجاری، از آن ایده ی محدود نشأت گرفته که می گوید: “اینجا شرکت انتفاعی من است؛ و در کنار آن، این هم خیریه ام است.” چیزی که مشهود است این مسئله می باشد که همواره، خروجی ثابتی از سمت شرکت انتفاعی به سمت خیریه است، و هرگز، هیچ بازخوردی، یعنی خروجی از خیریه به سمت شرکت انتفاعی وجود ندارد. سرمایه گذاری موثر، در صورتی که به درستی انجام شود، این بازخورد را به وجود می آورد.
نوبل: سرمایه گذاری موثر، در حقیقت، استراتژی محور است. بسیاری از کسب و کارها، مسئولیت اجتماعی خود را بیشتر از طریق ادارات بازاریابی شان، و یا کمک های مالی خیرخواهانه انجام داده اند. این کار، نه تنها -به دلیل یک طرفه بودن- به اندازه کافی ارزشمند نیست، بلکه اثر پایداری هم نخواهد داشت.
درکسلر: در جنبه دیگر، بدیهی است که در بیشتر موارد، چیزی بیشتر از صِرف بازدهی مالی برای انگیزه بخشی به مردم و سازمان ها نیاز است. حتی در سرسخت ترین و خودرأی ترین شرکت های خصوصی و یا صندوق های پوشش ریسک، مشاهده می کنیم که افراد بر اساس استراتژی هایی که برایشان ارزشمند است عمل می کنند. این موضوع، شاید در گویش اجتماعی امری واضح و همیشگی نباشد، اما اهمیت دادن به جنبه های غیر مالی در سرمایه گذاری و کسب و کار، مسئلهی خیلی جدیدی نیست.
اگر بخواهیم از دید میلتون فریدمن این نوع سرمایه گذاری را تعریف کنیم، او خواهد گفت که این کار صرفاً کسب و کار هوشمندانه است، و نیازی نیست که آن را سرمایه گذاری موثر بنامیم.
درکسلر: دو موضوع قابل توجه در این باره وجود دارد. اول این که، این کار می تواند در خیلی از موارد، برای قشر آسیب پذیر جامعه کسب و کار مناسبی باشد. این کار، همانند فروش محصولات لوکس در فروشگاهی واقع در خیابان پنجم نیست! بلکه کاری است که در عمل، می تواند به وجود آورندهی تغییر اقتصادی بزرگی در زندگی مردم با سطوح پایین مالی ایجاد کند. مسئله دوم، ترکیب کردن و گردآوری سرمایه گذاران با مقاصد خیرخواهانه، در کنار سرمایه گذاران با نیت های مالی است. برای مثال، کار انجمن بشردوستانه بلومبرگ جهت سرمایه گذاری بر روی موسسه رایکرز آیلند به دو دلیل، اقدام بسیار بسیار هوشمندانه ای بود. (کار آن ها، رفتار درمانی زندانیان با حکم ۱۶ تا ۱۸ سال حبس بود). اولا به این دلیل که این کار، سرمایه گذاران جریان اصلی را به میدان آورد؛ کسانی که در غیر این صورت، هرگز به سمت این جور سرمایه گذاری ها به دلیل ریسک بالای آن نمی آمدند. اما در ثانی، سیاست گذاری بیمه نامه ها در امور مالی، باعث می گردد که سرمایهی موسسه خیریه تا اندازه ریسک نکول بالا رود. برای مثال اگر ۲۰% ریسک نکول داشته باشیم، سرمایه می تواند تا پنج برابر بیشتر از حالت عادی، که از کمک های مردمی جمع می گردد باشد. این امر، به خیریه ها کمک می کند تا با بهره وری بیشتری کار کنند و سودمند تر باشند. اما ممکن است این فکر به ذهنتان خطور کند و باعث عقب نشینی شما شود:”ولی در این صورت، خیریه ها دارند به سرمایه گذاران سود می رسانند!” و پاسخ این است: “اگر قصد جذب سرمایه خارجی مداوم داشته باشند، انجام این کار ضروری است.”
در اجلاس داووس، ما شاهد گروهی از سرمایه گذاران سرسخت جریان اصلی بودیم که در این اندیشه بودند که آیا سرمایه گذاری بر روی مبارزه با چاقی کودکان، می تواند جایی در استراتژی سرمایه گذاری شان داشته باشد یا خیر – از آنجا که چاقی کودکان، در طول مدتی ۲۰ ساله می تواند هدر رفت هزینه و انرژی چشمگیری داشته باشد، می توان این هزینه ها را کسب کرد. به نظر می رسد که بازدهیِ مداخله زودهنگام در این زمینه بسیار خوب است. این مورد، به گونه ای نیست که دولت بتواند آن را به تنهایی پیش ببرد، چرا که دولت از نظرمالی محدودیت هایی دارد. همچنین به گونه ای هم نیست که بتوان آن را به طور کامل به بخش خصوصی سپرد، زیرا پیش برد آن، نیازمند دسترسی به خدمات اجتماعی است. اما با ترکیبِ این دو، و اختلاط صحیح ساختار سرمایه ای، می توان این مسئله را حل کرد.
نوبل: انجام این کار، یعنی این همکاری دوطرفه، انعطاف پذیری بسیار بیشتری در مدل اقتصادی دولت ها، کسب و کارها، و خیریه ها ایجاد خواهد کرد. اغلب اوقات، سرمایه گذاری موثر، به خلق بسیاری موقعیت برد-برد منتهی می شود. بعضی اوقات، میزان بُرد طرفین به طور کاملا مساوی تقسیم نمی شود، اما نکته این است که باید به این مسئله فکر کرد که با این همکاری ها، چه چیزهایی می توان به دست آورد.
این کار بعضاً می تواند باعث به وجود آمدن ساختارهای پیچیده ای شود، اینگونه نیست؟ آیا نظریه ای از اقتصاددانان بزرگ مانند میلتون فریدمن یا آدام اسمیت وجود ندارد که بگوید: اجازه دهید صاحبان کسب و کار، کسب و کار خود را انجام دهند، بگذارید دهید دولت، همان دولت باشد، اجازه دهید موسسات غیر انتفاعی، همان موسسات غیر انتفاعی بمانند؟
درکسلر: این گونه نظریه ها، نکته مهمی را از قلم انداخته اند – اگر فراموش کنید که به خارج از محیط پیرامون خود نیز توجه کنید، دیر یا زود مرتکب اشتباهاتی بسیار جدی خواهید شد. من به چشم خودم این مسئله را در بخش خصوصی دیده ام. افرادِ مشغول در قسمت معاملات رهنی، آن قدر مشغول بهینه سازی محصولات مالی ساختار یافته خود شده بودند که اصول کسب و کارِ رهنی را فراموش کرده بودند، و این مسئله، دیر یا زود باعث گریبان گیر کردن آن ها می شد. به نظر من، اگر افراد را به حال خود گذاشته، و در عین حال از هم افزایی آن ها نیز جلوگیری کنید، در نهایت با سیستمی به شدت کم قدرت تر و کم تاثیر تر مواجه خواهید بود.
نوبل: اقتصاد و کسب و کار، سیستم های بسیار پیچیده ای دارند. آن چیزی که ما در کلاس های درسی در مورد اقتصاد و کسب و کار می خوانیم، همیشه آن چیزهایی نیستند که در دنیای واقعی با آن ها سر و کار داریم. و زیبایی اینگونه بخش ها، یعنی بخش های مبتکر و مبتنی بر خلاقیت، مانند سرمایه گذاری موثر، این است که می توان حتی تا مقدار اندکی هم که شده، با آزمودن و همکاری، تلاش کرد تا بعضی چیزهایی را که پیش از این به خوبی کار نمی کردند را تصحیح کرد.
پس اینجا داریم از صنعت مدیریت پول صحبت می کنیم. آنهایی که از نظر حاشیه سود تحت فشار قرار دارند، اکنون راهی جدید، اما نه چندان شفاف و نه با تعریفی مشخص برایشان وجود دارد که از آن طریق بتوانند از جانب سرمایه گذارانشان حاشیه سودی کسب کنند.
درکسلر: اسکات آدامز، صاحب نشریه دیلبرت، می گوید: “هرجا که پول باشد، آدم های مکار و آب زیرکاه هم خواهند بود.” ما امیدواریم که حداقل، به زودی این اتفاق رخ ندهد. در حال حاضر، مبلغی حدود ۵۰ میلیارد دلار تحت مدیریت سرمایه گذاری موثر است. در مقایسه با شرکت های سرمایه گذاری بزرگ، این مبلغ، عدد خیلی بزرگی نیست، اما به طور پیوسته در حال رشد بوده، و به گمان من، رشدش ادامه نیز خواهد داشت. ما شاهد این هستیم که این نوع سرمایه گذاری، در بین کسب و کارهای خانوادگی در حال محبوب شدن است. اگر بخواهیم تخمینی برای آینده داشته باشیم، می توان حدس زد که در سه تا پنج سال آینده، این نوع سرمایه گذاری، با توجه به سرمایه گذاران سازمانی که به دنبال آن خواهند آمد، به بزرگترین منبع رشد این بخش خواهد بود. برای تصدیق این امر، لازم نیست که راه دوری برویم! با نگاه به شرکت های سرمایه گذاری خصوصی و صندوق سرمایه گذاری تامینی در دهه های ۸۰ و ۹۰ میلادی، متوجه می شویم که این مورد، دقیقاً مشابه همان است.
نوبل: در میان کسب و کارهای خانوادگی، شاهد تغییرات بین نسلی خواهیم بود. به این ترتیب که در چهار دهه آینده، نسل هزاره ای ها –افراد متولد بین سال های ۱۹۸۰ و ۲۰۰۰ میلادی-، مبلغی حدود ۴۰ تریلیون دلار را به ارث خواهند برد. سی و شش درصد آن ها این عقیده را دارند که هدف کسب و کار، باید رشد جامعه باشد، و نیمی از آن ها نیز معتقدند که کسب و کارها می توانند فعالیت بیشتری در حوزه کمبود منابع و نابرابری انجام دهند.
پس نسل هزاره ای ها قرار است همه چیز را درست کنند؟
درکسلر: من معتقد نیستم که نظام سرمایه داری، اساساً آن قدر ورشکسته باشد که فقط به کمک سرمایه گذاری موثر و یا نسل هزاره ای ها بتوان آن را نجات داد.
نوبل: قرار نیست به سمتی برویم که دیگر همهی سرمایه گذاری ها، سرمایه گذاری موثر باشند. بلکه، فکر می کنم تاثیرگذاری، شفافیت، و مسئولیت پذیری و پاسخگویی که توسط رسانه های اجتماعی و تکنولوژی ایجاد شده، خود به خود اقدامات افراد در راستای سرمایه گذاری را به این سمت سوق می دهد. و به این ترتیب، برای سرمایه گذاران جریان اصلی، دشوار خواهد بود که برای فعالیت در این بخش، استراتژی هایی اتخاذ نکنند.
درکسلر: سرمایه گذاری موثر، ابزاری عالی جهت حل برخی مشکلات بسیار دشوار است. این مشکلات به اندازه کافی بزرگ هستند که بتوانند موجب رشد سرمایه گذاری موثر شوند و آن را حتی از جایگاه فعلی اش نیز فراتر ببرند. ما در مورد سرمایه گذاری موثر ذوق زده هستیم، چرا که به آن نزدیکیم. اما این شیوه سرمایه گذاری، و یا ساختار سازمانی، به گونه ای نخواهد بود که باعث شود در طی پنج سال آینده، هر چه که تا الان می دانستیم را دور بریزیم. اگر بخواهیم هر چیزی را با عینک سرمایه گذاری موثر ببینیم، کم کم به نظر می رسد که انگار چکشی در دست دارید و دوست دارید هر چیزی را مانند میخی ببینید که باید آن را بکوبید! ما نمی خواهیم به این مرحله برسیم.
این نوع سرمایه گذاری، بیشتر نقش پر کنندهی شکاف هایی را دارد که نظام سرمایه داری، نتوانسته چاره ای برایشان بیاندیشد.
درکسلر: شما بعضی شکاف ها را پر می کنید، و سعی می کنید برای بقیه نیز چاره ای بیاندیشید و در آن زمینه پیشرفت کنید. این هم به همان اندازه خوب است. اگر به این مسئله فکر کنید، در می یابید که سرمایه گذاری مخاطره آمیز نیز همین کار را انجام داد و به همین ترتیب بزرگ و بزرگتر و بدل به جریان اصلی شد. اما همه سرمایه گذاری ها مانند سرمایه گذاری های مخاطره آمیز نیستند و نباید هم باشند.
نوبل: همچنین باید به این نکته توجه داشت که سرمایه گذاری مخاطره آمیز، از میان امواجی از فراز و فرودهای مختلف عبور کرده و سرمایه گذاری موثر نیز باید این مراحل را طی کند.
نکته کلیدی که در ذهن من وجود دارد این است که، با وجود این که سرمایه گذاری موثر، به انداه ای که در بازارهای مالی توجهات را به خود جلب کرده، بازدهی مناسبی نداشته و نتوانسته انتظارات را برآورده کند؛ اما باز با این حال، پیامدهای مثبتی داشته، و نکاتی را مطرح می کند که و بیان می کند که چگونه، با وجود نابرابری ها، می توان هر چیزی را به نحو بهتری انجام داد. امروزه، مردم از طریق فیسبوک، ایمیل، و سایر رسانه های اجتماعی، دائماً با یکدیگر در ارتباط اند؛ اما از بعضی جنبه ها، مانند هدف و یا تاثیر تصمیماتی که اتخاذ می کنند، کاملا جدا از هم بوده و از یکدیگر بی اطلاع اند.
به نظر می رسد که پیوسته کردن و هماهنگ سازی این موارد، یعنی همگام سازی نیتهایتان با اثرگذاری آن کار، و تصمیماتی که اتخاذ میکنید کار ساده ای باشد. در نهایت، وقتی پولی که به دست می آورید، صرفاً عددی در حساب بانکیتان باشد که تنها وظیفه اش خرید محصولاتی لوکس است و در پایان باعث ایجاد حس رضایتمندی در شما نشود، در حقیقت، آن پول، هدف اصلی خودش را محقق نکرده است. سرمایه گذاری موثر در تلاش است که این حس عدم رضایت موجود در بازار را تا حدی جبران کند. اما در نگاهی کلی تر، کار اصلی سرمایه گذاری موثر این است که در عمل، اختلاف و ناسازگاری بین آن چه که پول در حقیقت می تواند انجام دهد، و آن چه که ما در مورد آن فکر می کنیم را حل کرده، و بین آن ها سازگاری ایجاد کند.