بسیاری از سرمایه گذاران، با توجه به این موضوع که نگرانی ها در مورد کمبود منابع و نابرابری روز به روز مهم و مهم تر می شوند، مشتاق هستند تا در کارشان، در کنار بازدهی مالی، بازدهی اجتماعی نیز داشته باشند؛ به عبارت دیگر، متمایل اند تا با کار درست انجام دادن، نتیجه خوبی نیز دریافت کنند. یک راه برای دستیابی به این نتیجه، سرمایه گذاری موثر است: یعنی، هدایت سرمایه، به محل ها و مجاری سرمایه گذاری که در کنار سود مالی، از آن ها انتظار سود اجتماعی و زیست محیطی نیز می رود. اما مشکلی وجود دارد: اگر چه دنیای کسب و کار از چندین ابزار پذیرفته شده در سطح جهانی، مانند نرخ بازده داخلی برای برآورد عملکرد مالی بالقوه سرمایه گذاری استفاده می کند، اما هیچ گزینه مشابهی برای ارزیابی منافع اجتماعی و زیست محیطی آن وجود ندارد. امرِ پیش بینی کردن سود، چیزی فراتر از صرفِ یک کار حدسی و تخمینی است.
سرمایه گذارانی که در این امید اند که جهت ارزیابی فرصت های پیش رو، از سوابق شرکت در حیطه تاثیرات اجتماعی و زیست محیطی استفاده کنند، داده های مفید زیادی جهت بررسی و ارزیابی نخواهند یافت. امروزه، در میان سه چهارم از شرکت های بزرگ و متوسط، گزارش نویسی از مسائل زیست محیطی، اجتماعی، و حاکمیتی، به امری استاندارد بدل شده است، اما این اطلاعات، عموماً محدود به تعهدات و فرایندها است، و کمتر به نحوی است که بتواند تاثیری واقعی بر روی مشتریان و جامعه داشته باشد.
بازیگران کلیدی صنایع، متوجه این کاستی های اطلاعاتی و تحلیلی شده اند، و تحقیقات و جستجوهای خود را برای فهم بهتر این موضوع، یعنی اندازه گیری و مدیریت تاثیرگذاری را توسعه و گسترش داده اند. شرکت های قابل توجه در میان آن ها عبارتند از: روت کپیتال، بنیاد مک آرتور، نتورک امیدیار، صندوق اسکوپس، شرکت بریج ایمپکت پلاس، انجمن جهانی اقتصاد، و بنیاد راکفلر. این فعالیت ها باعث به وجود آمدن چند معیار جالب، مانند بازدهی اجتماعی در سرمایه گذاری یا SROI شد.
پروژه مدیریت موثر، یک همکاری در میان موسسات، و مدیران بزرگ سرمایه گذاری بود. این پروژه با هدف گردآوری همهی این موضوعات و اطلاعات پراکنده در کنار یکدیگر، و رسیدن به یک زبان مشترک در حوزه مدیریت موثر، و توسعه دادن مجموعه ای از ابزارهای عملی برای اجرای بهترین روش ها، در سال ۲۰۱۶ برگزار شد. برای نتیجه بخشی این کار، طی سال های اخیر، شرکت های مختلف، و به ویژه دو شرکت بریجاسپن و رایز در تلاش بوده اند تا بتوانند معیارهایی که در سنجیدن عملکرد مالی استفاده می شوند را، جهت ارزیابی اثرگذاری اجتماعی و زیست محیطی نیز استفاده کنند. ماحصل همکاری دو شرکت بریجاسپن و رایز در طی آزمون و خطاها، و همکاری هایی که با افراد خبره در این حیطه صورت گرفت، به وجود آمدن یک متدلوژی جهت تخمین ارزش مالی فعالیت های اجتماعی و زیست محیطی، قبل از خرج شدن هرگونه مبلغی بود. به این ترتیب، شرکت ها و موسساتِ سرمایه گذار در این حیطه، می توانند بازدهی پیش بینی شدهی موقعیت های مختلف سرمایه گذاری را بهتر پیش بینی کنند. ما، این معیار جدید را چندبرابری سرمایه موثر (IMM) می نامیم.
این که تعداد کمی، اما به صورت عمیق تحت تاثیر قرار گیرند، نسبت به این که تعدادی زیاد، اما به صورت حداقلی متاثر شوند، می تواند ارزش بیشتری داشته باشد.
محاسبه IMM، مسئولیت و تعهد ناچیز و بی اهمیتی نیست، بنابراین، کسب و کاری که مایل باشد از آن استفاده کند، ابتدا باید تعیین کند که کدام محصولات، خدمات، و پروژه هایش نیازمند این فرآیند هستند. شرکت رایز، موقعیت های احتمالی سرمایه گذاری را تحت ارزیابی کیفی قرار می دهد، و علاوه بر این که آن ها را از حیث سود مالی بررسی می کند، از معیار IMM هم استفاده کرده، و آن هایی که از این نظر امیدوار کننده به نظر نمی رسند را نیز فیلتر می کند. شرکت هایی که هدف اجتماعی دارند، و تاثیرگذاری بالقوه آن ها قابل اندازه گیری است، در ارزیابی IMM چراغ سبز دریافت می کنند. رایز، تنها در صورتی روی شرکتی سرمایه گذاری می کند که محاسبات IMM برروی آن، حاکی از حداقل سود اجتماعی حدود ۲.۵ دلار برروی هر ۱ دلار سرمایه گذاری باشد. کسب و کارهایی که از این معیار استفاده می کنند، می توانند خودشان، بر اساس چیزی که در نظر دارند، این نرخ حداقل سود اجتماعی را معین کنند.
مفروضات و گزینه های متعددی در این فرایند دخیل هستند، و این مسئله، باعث می شود که نتوان تضمین کرد که این روش، عددی قطعی و دقیق ارائه می کند. اما ما معتقدیم که این رویکرد، راهنمایی ارزشمندی در رابطه با سنجش موقعیت های سرمایه گذاری از حیث تاثیر و یا عدم تاثیر قابل توجه اجتماعی ارائه خواهد کرد.
در مقالات هفته های آینده، چگونگی محاسبه IMM در حین فرآیند انتخاب مکان سرمایه گذاری را بررسی خواهیم کرد. این روش، شامل شش مرحله است.