هر مدیری باید به صورت همزمان، در حال توسعه استراتژی های جدید و اجرای برنامه های قبلی باشد، نیاز به این مساله در برهه اخیر زمانی بسیار بیشتر از گذشته شده است، پس از خروج از بحرانی که ویروس کرونا ایجاد کرده است، شرکت ها باید بتوانند نتایج مثبت کوتاه مدت تولید کنند و در عین حال در استراتژی های مقابله با بحران خود تجدید نظر کنند تا بتوانند در اکوسیستم رقابتی امروزه، دوام بیاورند. در واقع مساله انجام طراحی استراتژی و یا اجرای استراتژی های قبلی نیست، بلکه مساله پیدا کردن تعادل صحیح بین این دو، در تایم فریم های متفاوت است.
در حالی که همه ی رهبران و مدیران باید توانایی اجرای همزمان این دو وظیفه را داشته باشند، تعداد محدودی هستند که در واقعیت میتوانند این دو مسئولیت را به طور همزمان انجام بدهند. این مشکل برای مدیران تازه کار، شدت بیشتری دارد،کسانی که باید به سرعت به شناسایی و بررسی یک شرکت بپردازند و در پی حل مشکلات و چالش های حال حاضر آن دربیایند، در عین حال نیز برای آینده شرکت، یک فونداسیون و پایه قوی مهیا کنند. در حال حاضر بسیاری از رهبران نسل جدید را میبینیم که در طرح استراتژی بسیار توانمند هستند، کسانی که غول های دنیای تکنولوژِی هستند و با استفاده از توانایی ها و مهارت هایشان در شرکت ها و ارگان هایی مشغول شده اند که قبل از ورود آنان نیز مانند ساعت، کار خود را انجام میداد، اما مدیران و رهبران نسل زد(z) فاقد تجربیات عمیق اجرایی هستند و شاید نسبت به این واقعیت ناآگاه باشند که همه ی افراد یک شرکت، اعم از کارمندان و مدیران در سطوح مختلف، نیاز دارند ببینند که رهبران یک شرکت یا یک ارگان، قبل از نگاه به آینده و استراتژی های طرح شده برای آن، به بررسی اجرای استراتژی ها و اهداف قبلی میپردازند.
در همین راستا، چهار اشتباه معمول مدیران جدید به صورت زیر بیان شده است:
عدم شناسایی ضعف های اجرایی کسب و کار
در هر کسب و کاری، جنبه های مختلفی دخیل است و هر شرکت برای تولید محصول و یا ارائه ی خدمات خود، نیاز به تعامل با افراد و یا کسب و کارهای متفاوتی را دارد، به طور معمول هر یک از این تعاملات، طبق روش خاص خود برقرار میشود و مجموع این تعاملات است که باعث تولید محصول نهایی یک شرکت میشود، حال در طول زمان ممکن است روش جدیدی برای ایجاد تعاملات در یک یا چند زمینه از تعاملات شرکت بوجود بیاید و یا اهرم های فشار بیشتری در اختیار شرکت قرار بگیرد، بررسی دائمی این تعاملات و روش های نوین میتواند به بهینه تر کردن پروسه تولید محصول و یا ارئه خدمت از طرف شرکت کمک کند، از طرف دیگر، مدیران جدید گاها دست به ایجاد تغییرات گسترده در تمامی جنبه های یک شرکت میزنند و این مساله میتواند باعث فاصله گرفتن شرکت از فرهنگ و اصالت برند خود شود که این امر موجب از دست دادن قسمت زیادی از مشتریان قدیمی و وفادار شرکت میشود.
تصمیم گیری شتابزده درباره تیم های مختلف شرکت
مدیران جدید، طبیعتا به دنبال افرادی مانند خودشان هستند، کسانی که به اندازه آن ها نسبت به ایجاد تغییرات و امتحان روش های جدید هیجان زده و مشتاق باشند، و وقتی که این ذهنیت را در کارمندان نمیبینند، دلسرد شده و قضاوت های شتابزده میکنند که عموما قضاوت های اشتباهی میباشد، هیچگاه نباید ارزش یک تیم اجرایی قوی را در هر کسب و کاری دستکم گرفت، اختلاف نظر در نحوه انجام کارها طبیعی است.
عدم برقراری ارتباط با جنبه اجرایی کار
عموما مدیران جدید، به جای درگیر شدن و آشنا شدن با جنبه اجرایی کار شرکت، این مسئولیت را به دیگران واگذار کرده و تنها به طراحی استراتژی برای آینده شرکت مشغول میشوند و این مساله باعث دور شدن ذهنیت مدیر یک مجموعه، از واقعیت های اجرایی شرکت تحت نظر خود میشود، که طبیعتا منجر به ارائه برنامه ها و فرضیات نامطابق با شرایط موجود شرکت میشود.
عدم درنظر گرفتن پروسه جایگزینی استراتژی
مساله حیاتی در زمان تغییر استراتژی یک کسب و کار، ادامه ی بدون اختلال روند روزمره کسب و کار است، به طوری که در زمان جایگزینی استراتژی جدید به جای استراتژی قدیمی، عملیات حیاتی روزانه شرکت دچار اختلال نشود، در غیر این صورت در طول پروسه جایگزینی و تغییر استراتژی در سطوح اجرایی، قسمتی از مشتریان شرکت از دست میروند. با طراحی و اجرای یک برنامه جایگزینی ساده، عملی و کم هزینه میتوان از ایجاد چنین خسارت هایی به شرکت جلوگیری کرد.