استارتاپ سبک یا Lean startup اصطلاحی است که به متد جدید برای تاسیس یک شرکت یا تولید یک محصول جدید اطلاق میشود. به طور کلی ایده پشت روش استارتاپ سبک این است که به دنبال تولید محصول یا ارائه خدماتی باشید که در حال حاضر نیز مشتریان مختلفی به آن ها علاقمند هستند و پس از ایجاد محصول یا خدمت، بازار برای آن وجود دارد که این ایده تا حدودی متفاوت با روش های سنتی تاسیس یک شرکت جدید و یا تولید یک محصول جدید میباشد که در روش سنتی معمولا پس از ایجاد شرکت و یا محصول، وارد فاز پیدا کردن مشتریان میشوند.
یک تفاوت دیگر روش استارتاپ سبک با روش های سنتی کسب و کار در نحوه استخدام نیروی انسانی میباشد، در استارتاپ های سبک علاقه به جذب نیروهایی میباشد که توانایی یادگیری، انعطاف پذیری بالا و سرعت انجام کار قابل قبول دارند ولی در در روش سنتی عموما معیار اصلی استخدام قابلیت های فعلی فرد و تجربیات کاری مرتبط او میباشد. همچنین در استارتاپ های سبک برای پیش بینی های مالی نیز از معیارهای متفاوتی نسبت به معیارهای سنتی استفاده میشود، معیارهای سنتی شامل ترازنامه های سالانه، اسناد گردش مالی و… میباشد که به جای آنان در استارتاپ های سبک از معیارهایی مانند نرخ تبدیل مشتری، ارزش ایجاد شده توسط هر مشتری در طول بازه زمانی مشخص و… میباشد.
عناصر کلیدی یک استارتاپ سبک
در استارتاپ های سبک، ارزش روش صحیح و خطا بسیار بالاتر از اسنادی مانند برنامه های پنج ساله ای میباشد که بر طبق حدسیات و پیش بینی های غیرقطعی تنظیم شده اند، میباشد، برنامه هایی که حول حدسیات بنا شده اند به عنوان اتلاف وقت در نظر گرفته میشوند و مهم ترین فاکتور در این طرز تفکر، واکنش مشتری به خدمت و یا محصول ارائه شده میباشد.
به جای استفاده از بیزنس پلن های سنتی، استارتاپ های سبک از بیزنس مدل هایی استفاده میکنند که بر اساس تئوری هایی طراحی شده اند و این بیزنس مدل به صورت دائم در حال آزمایش و بررسی و بهبود میباشد، در این بیزنس مدل ها، اطلاعات و داده های مختلف نیاز نیست که قبل از عملی شدن برنامه ها به صورت کامل دریافت شوند بلکه تنها به حدی که ایده کلی مسیر آینده را برای مدیران ترسیم کنند کافی میباشد. هنگامی که مشتریان طبق انتظارات شرکت به محصول و یا خدمت واکنش مثبت نشان نمیدهند، استارتاپ سبک به سرعت میتواند خود را با انتظارات بازار تطبیق دهد تا ضررهای خود را به حداقل برساند و به ارائه محصول یا خدماتی بازگردد که مشتریان و بازار از او انتظار دارد، شایان ذکر است که در بازار امروز، شکست یک قانون است و نه یک استثنا.
کارآفرینانی که پیرو روش استارتاپ سبک هستند در ابتدا تئوری ها و نظریه های خود را با مشتریان، خریداران و سرمایه گذاران احتمالی به اشتراک میگذراند تا نظر و واکنش آن ها در رابطه با ایده اولیه محصول خود، ویژگی های آن و قیمت و… آن را ببیند، سپس با استفاده از این داده ها دست به اصلاح ایده، محصول و یا هر فاکتور تاثیرگذار دیگری در ایده اولیه خود میزنند تا بتوانند بهینه ترین محصول ممکن برای مشکلی که مدنظر دارند را پیدا کنند، به این تغییرات اصطلاحا پیوت گفته میشود که هدف از این پیوت ها اصطلاح ضعف های اساسی ایده، محصول و یا خدمتی که قصد ارائه آن را دارند میباشد، در مرحله تست تئوری، ممکن است که حتی جامعه هدف تغییر کند.
مدل استارتاپ سبک در ابتدا به دنبال شناسایی یک مشکل که بدون راه حل است میرود، سپس به دنبال تولید یک محصول و یا خدمت حداقلی برای معرفی خود به مشتریان احتمالی و دریافت فیدبک میرود و با دریافت فیدبک های مرحله اول دست به پیوت های ضروری برای فاز دوم میزند و سپس دوباره همین مرحله را طی میکند تا به مرور به یک راه حل جامع برای مشکل اولیه برسد، این روش هزینه بسیار کمتری در قیاس با روش های سنتی دارد و باعث کاهش ریسک شکست خوردن استارتاپ میشود، در واقع مدل استارتاپ سبک به دنبال بازتعریف مفهوم استارتاپ از، یک شرکت با بیزنس پلن و پیش بینی های مالی مشخص، به یک بیزنس مدل که به دنبال مقیاس پذیر کردن خود است میباشد.
در مقاله بعدی به معرفی و تشریح مهم ترین عامل اثرگذار در موفقیت استارتاپ های سبک میپردازیم.